سيد محمد انجوي نژاد ، منبري داشت راجع به حجاب؛ خطاب به محجبه ها مي گفت حرف هايش را؛ كه شما وقتي مانتو و مقنعه مي پوشيد نمره ي حجابتان مي شود 10، اين مانتو و مقنعه هرچقدر بلندتر باشد نمره تان مي شود 11، چادري كه شديد نمره تان مي رسد به 12، چادري خيلي خوب و با اخلاق كه بشويد... فكر نكنيد نمره تان شده بيست! خيلي بخواهيم ارفاق كنيم 15-14 مي گيريد. بيست واقعي مال فاطمه (س) بود ، كه پشت چادرش اينقدر حجب و حيا نشسته بود ، كه با هرقدمي كه برمي داشت يك نفر محجبه مي شد...يك نفر عاشق مي شد...اگر توانستي به آن جا برسي به خودت بيست بده!
*****
شب شعر عاشوراي پارسال بود به گمانم. حسين اعتصامي فرد - شاعر جوان شهرمان -شعري خواند كه مضمونش عجيب دلنشين بود. (در به در دنبال اين رباعي هستم و پيدايش نمي كنم).
حرفش اين بود كه: سپاه كفر، حتي فرصت غسل شهادت را هم به قمر بني هاشم (ع) نداد.
لحظه ي جان دادن، كه حضرت مادر به بالينش آمده بود ، عباس (ع) با همان خاك چادر صديقه ي فاطمه (س) تيمم كرد...
*****
اين كه "خودتان خواسته ايد" نشان فاطمي و ارثيه ي مادري را به سرم بياندازيد جاي خود ، اما اين چادر مشكي، مُحرَم ها يك جور ديگر مي چسبد ؛ وقتي به نيت احرام مي پوشيمش...به نيت مُحرِم شدن براي شما...براي پسرتان حسين (ع). اصلا جان مي دهد وسط روضه ها ، شرمندگي مان را لا به لاي سياهي اش قايم كنيم ، برويم زيرچادر و... براي روسياهي خودمان گريه كنيم.
*****
راستش، بيست واقعي مال شماست؛ هميشه بوده و هست.
به ما همان 15-14 را هم كه بدهند از سرمان زياد است بانو. ما تنها كاري كه مي توانيم بكنيم همين است كه كل عمرمان ، فقط به دنبال بيست بدويم...
به ما يك نسيم از خاك چادرتان هم كه برسد براي همه زندگي مان بس است.
اين خاك چادرتان حادثه ها دارد بانو، حرف ها دارد بانو، دردها دارد...
*.تيتر مصرعي از شعر علي معلم است.دبير ادبياتمان وقتي مي خواست برايمان معني اش كند مي گفت: "باغ" استعاره از خانواده ي حضرت زهرا (س) ست. زخم هايش را خاندان نبوت خوردند تا اسلام به دست شما رسيده...